پاییز 1386 - انصار المهدی






همزمان با شهادت امام جواد؛

 

همزمان با شهادت امام جواد؛
برپایی مجلس عزادری در بیوت مراجع تقلید

 

به مناسبت سی‌ام ذی ‌القعده، سالروز شهادت امام محمد تقی(ع)، مجلس عزاداری و مرثیه خوانی در بیوت مراجع تقلید درقم برگزار می‌شود.
این مراسم‌ها با حضور حضرات آیات ناصر مکارم شیرازی، لطف ‌الله صافی گلپایگانی و حسین نوری همدانی از ساعت 9:30 تا 11:30 صبح روز سه‌شنبه، بیستم آذرماه، در بیوت این مراجع برگزار خواهدشد.
گفتنی است، مراسمی نیز از سوی تولیت آستانه مقدسه حضرت فاطمه معصومه(س) شامگاه روز دوشنبه، نوزدهم آذرماه، با حضور عاشقان ولایت و امامت در حرم مطهر حضرت معصومه (س) برگزار می‌شود.

 





نکت مهم زندگی حضرت جواد(ع)

نکات مهم زندگی حضرت جواد(ع)

امام محمد بن علی (ع) که کنیه او تقی و جواد بود، در سال 195 هجری قمری، به دنیا آمد. مادرش سبیکه، از خاندان ماریه قبطیه همسر پیامبر و پدرش حضرت علی بن موسی الرضا (ع) هشتمین امام شیعیان بود. آن حضرت در 8 سالگی به امامت رسید و عمر شریفش 25 سال بود و پس از شهادت در بغداد (کاظمین) و در جوار قبر حضرت امام موسی بن جعفر (ع) دفن شد. خلفای هم دوره با آن حضرت مأمون عباسی (193 ـ 218 ق) و معتصم عباسی (218 ـ 227 ق) بودند. زندگی آن حضرت دربردارنده نکات ارزنده‌ای است که بررسی یک یک آنها در این مجال نمی‌گنجد. با این همه، برخی از مهم‌ترین موضوعات دوره امامت ایشان اشاره می‌کنیم:
1. امام رضا (ع) از او به عنوام مولودی پر خیر و برکت یاد فرمود. عصر امام رضا (ع) عصر بسیار حساس و نیز دشواری بود؛ علت آن هم اختلافات فراوان شیعیان در مبحث امامت بود. فرقه واقفیه بر اساس انگیزه‌های مادی، امامت امام رضا (ع) را انکارکردند و او را به عقیمی متهم کردند. این در حالی بود که امام رضا (ع) تا 47 سالگی فرزند دار نشده بود و این مسئله حتی بسیاری از شیعیان و دوستداران آن حضرت را نگران کرده بود. ولادت امام جواد (ع) خط بطلانی بر طعنه‌ها و نیرنگ‌های دشمنان امام رضا (ع) بود. با این همه فرقه واقفیه به وسوسه‌های خود ادامه می‌داد تا حدی که پس از تولد امام جواد (ع) گروهی از خویشان امام (ع) ادعا کردند که امام جواد (ع) فرزند امام رضا (ع) نیست. دستاویز آنها این بود که امام جواد (ع) گندمگون است، حال آنکه امام رضا (ع) این گونه نیست! و به همین دلیل باید قیافه‌شناس نظر بدهد! امام (ع) خواست آنان را پذیرفت و پس از ماجرای طولانی قیافه شناس نیز به فرزند بودن آن امام همام برای حضرت علی بن موسی الرضا (ع) شهادت داد.
2. امام جواد (ع) در هشت سالگی به امامت رسید و این مسئله باعث اختلافات بسیار در امامت او شد. بسیاری معتقدند که امام باید به سن بلوغ رسیده باشد و نمی‌توان رهبری کودک هشت ساله را پذیرفت! از این رو بسیاری به انکار امامت آن حضرت دست یازیدند. غافل از اینکه امامت ـ بر اساس اعتقادات شیعه راستین ـ به نص الاهی است و امام شیعه ـ همگی ـ منصوب پروردگارند و بین کوچک و بزرگ آنها در سن تفاوتی نیست؛ چنان که خداوند در قرآن مجید درباره نبوت یحیی (ع) فرمودن است: «و اتیناه الحکم صبیا؛ ما فرمان نبوت را در کودکی به او دادیم» (سوره مریم، آیه 12). در تاریخ آمده است که بسیاری از شیعیان برای امتحان کردن امام جواد (ع) و تعیین امامت او جلساتی تشکیل می‌دادند و از او پرسش‌های فراوان در امور زمینی و اسمانی می‌پرسیدند و پس از آنکه امام را در پاسخ به همه آن پرسش‌ها موفق می‌دیدند، به امامت او ایمان می‌آوردند؛ ناگفته نماند که امامت امام جواد (ع) در سنین کودکی زمینه را برای پذیرش حضرت ولی عصر (عج) و امامت او در پنج سالگی آماده می‌کرد.
3. از جلوه‌های مهم جهادی امام، می‌توان به مبارزه آن حضرت با حدیث سازی اشاره کرد. آن حضرت تلاش بسیاری را برای زدودن احادیث ساختگی به ثمر رسانید و در موارد فراوانی با افراد به بحث علمی و تاریخی می‌پرداخت. از جمله آنها می‌توان به مناظره آن حضرت با یحیی بن اکتم در مجلس مأمون اشاره کرد (که البته تفصیل آن در این مجال نمی‌گنجد) که حاصل آن آشکار شدن ساختگی بودن بسیاری از احادیث و نیز اثبات ولایت و امامت امیرمؤمنان (ع) و فرزندان او بود.
4. مأمون ـ خلیفه عباسی ـ فرد بسیار زیرکی بود، تا آنجا که او را زیرک‌ترین خلیفه عباسی نامیده‌اند. او اصرار فراوان داشت که دخترش ـ ام فضل ـ را به عقد امام درآورد و امام بارها و بارها از پذیرش این مسئله امتناع می‌فرمود. مأمون از این کار خود چندین هدف داشت: نخست اینکه آن حضرت را با خبرچینی‌های دخترش تحت نظر داشته باشد و از روابط پنهان امام با شیعیان اطلاع یابد. دوم آنکه به خیال خام خود امام را به لهو و لعب و فسق و فجور بکشاند! (حاشا و کلّا). سوم آنکه علویان و شیعیان را از اعتراض و قیام بازدارد و چهارم آنکه با این وصلت، زمینه آشتی علویان و عباسیان را فراهم آورد و با افتخار به دامادی آن حضرت برای خود، زمینه‌های تثبیت حکومت خود را فراهم آورد و مهم‌ترین معترض خود را سرکوب کند. او می‌گفت می‌خواهم با این وصلت از پیامبر (ص) و علی (ع) صاحب فرزند شوم! او اندیشه عوامفریبی را در سر می‌پروراند اما بدان موفق نشد؛ چه اینکه بارها ماهیت بنی عباس را آشکار ساخته بود نیز خوشبختانه دختر مأمون فرزنددار نشد! و خلیفه عباسی به اهداف خود نرسید.
امام نیز از این ازدواج اهداف مهمی را دنبال می‌کرد که همه آنها محقق شد که از آنها می‌توان به جلوگیری از سرکوب سران تشیع و علویان و یاران برجسته خود اشاره کرد. نحوه برخورد امام جواد (ع) با مأمون و فتنه او می‌تواند درس‌های مهمی برای شیعیان داشته باشد؛ از جمله اینکه سپاه نفاق همواره به دنبال عوامفریبی و شبیه ساختن حق و باطل ـ به گونه‌ای که شناخته نشوند ـ خواهد بود تا به اهداف شوم خود نایل آید.
سرانجام آن امام همام در سن 25 سالگی و در واپسین روزهای ماه ذیقعده و در سال 220 هجری قمری با فتنه معتصم عباسی با زهری که همسرش ـ ام فضل ـ به او خورانده بود،‌ به شهادت رسید. راهش پر رهرو باد.

 



 

 





جمعه

شاید این جمعه بیاید ....

ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی





آموزش بزرگترین اسلحه در جهان

آموزش بزرگترین اسلحه در جهان

1. نام اسلحه                                    جمهوری اسلامی

2.محل ساخت                                  سنگرهای نماز جمعه و جماعت ، بسیج و پایگاه های حزب الله

3.نوع خشاب                                   راهپیمایی

4.نوع فشنگ                                   مشت های گره کرده ، دعای وحدت و کمیل

5.برد گلوله                                      بدون دوربین از ایران تا قلب اسرائیا

6.طول لوله                                      کل ارض

7.تعداد خان                                      متعدد به نام ارتش بسیت میلیونی

8.ضامن اسلحه                                  قرآن مجید و اسلام عزیز

9.قدرت اسلحه                                    بی نهایت

10.نوع انفجار                                   مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل

11.چاشنی و باروت                            گفتار و کلام امام (ره) و مقام معظم رهبری

12.سیبل تمرین                                   اسرائیل غاصب و آمریکای جنایتکار

13.فرمانده                                         رهبر معظم انقلاب حضرت آیت العظمی خامنه ای

14. تیرانداز                                       حزب الله

15.کمک تیرانداز                                هفتاد میلیون ایرانی آزاده

16.خزائین اسلحه                                 حوزه های علمیه ، دانشگاه ها ، مساجد و راهپیمایی

17. مسلح کردن سلاح                         این اسلحه با ندای الله اکبر مسلح و با خون شهیدان خنک شده و به مقاومت و آتشبارایش افزوده می شود.

 

 

 

اقدامات حفاظتی :

از خواهران و برادران حزب اللهی تقاضا می شود در حفظ اینم اسلحه تا زمان بازدید فرماندهی کل و عدالت گستر جهان امام زمان(عج) کوشا باشید .

 





سخن بزرگان

 

مقام معظم رهبری :

بسیج یعنی کل نیروهای مومن و حزب اللهی کور. اینکه امام گفته اند بسیج بیست میلیونی یعنی این . حالا دشمنان بنشینند و تحلیل کنند که بله ایران بالاخره بیش از یک میلیون نتوانست .کل نیروهای مومن و حزب اللهی کشور ما بسیج محسوب می شوند تا چشم کشور کور شود

 

شهید سید مرتضی آوینی :

بسیجی عاشق کربلاست و کربلا را تو مپندار که شهری است در میان شهرها و نامی است در میان نام ها . نه . کربلا در حرم حق است و هیچ کس را جز یاران امام حسین (ع) راهی به سوی حقیقت نیست





5 اذر

5 اذر روز تشکییل بسیج مستضعفان توسط امام خمینی(ره) رابه همه ی بسیجیان تبریک می گوییم 




زندگی نامه

نیم نگاهی به زندگی نامه حضرت رضا(ع)

ابوالحسن علی بن موسی (ع) ملقب به «رضا» امام هشتم از ائمه اثنی عشر (ع) و دهمین معصومین از چهارده معصوم (ع) می باشد. سال تولد آن حضرت را 148 و 153 ه.ق و ماه تولد ایشان را بنا بر روایت ذی القعده  گفته اند. مادر آن حضرت (ام ولد) به اغلب احتمالات از مردم شمال آفریقا یا مغرب مراکش بوده است.

 

کنیه های آن حضرت: ابوالحسن و ابوعلى
لقبها
: رضا، صابر، زکى، ولى، فاضل، وفى، صدیق، رضى، سراج الله، نورالهدى، قرة عین المؤمنین، مکیدة الملحدین، کفو الملک، کافى الخلق، رب السریر و رئاب التدبیر.
مشهورترین لقب
: مشهورترین لقب آن حضرت «رضا» است و در سبب اختصاص این لقب گفته اند: «او از آن روى رضا خوانده شد که در آسمان خوشایند و در زمین مورد خشنودى پیامبر خدا و امامان پس از او بود. همچنین گفته شده: از آن روى که همگان، خواه مخالفان و خواه همراهان به او خشنود بودند.»

 

ملاحظات سیاسی در انتخاب لقب ایشان:

به روایت طبری (وقایع سال 201) مأمون آن حضرت را «الرضی من آل محمد» نامید و شیخ صدوق هم بنابر روایتی دیگر در «عیون اخبار الرضا (2/14)» چنین گفته است. باید متذکر شد که اعیان و مبلغان بنی عباس در اواخر عهد بنی امیه مردم را دعوت می کردند که به «رضا از آل محمد» بیعت کنند، یعنی بی آنکه از کسی نام ببرند می گفتند: چون خلافت بنی امیه درست نیست باید به کسی از خاندان  محمد (ص) که مورد رضایت همه باشد بیعت کنند. چون مأمون خود از بنی عباس بود (بنی عباس با حکومت آل علی مخالف بودند) و حضرت علی بن موسی بن جعفر را به ولایتعهدی برگزید. همه از مخالف و موافق به او راضی شدند و مصداق «رضا من آل محمد» در حق آن حضرت صادق آمد و به آن لقب مرسوم و مشهور شد.

 

شخصیت علمی و اخلاقی آن بزرگوار:

شخصیت ملکوتی و مقام شامخ و زهد اخلاق حضرت رضا (ع) و اعتقاد شیعیان به او سبب شد که نه تنها در مدینه بلکه در سراسر دنیای اسلام به عنوان بزرگترین و محبوبترین فرد خاندان رسول اکرم (ص) مورد قبول عامه باشد و مسلمانان او را بزرگترین پیشوای دین شناسند و نامش را با صلوات و تقدیس ببرند. بیست و چند سال نداشت که در مسجد رسول الله (ص) به فتوی می نشست. علمش بسیار و رفتارش پیامبر گونه و حلم و رافت و احسانش شامل خاص و عام می گردید. کسی را با عمل و سخن خود نمی آزرد، تا حرف مخاطب تمام نمی شد سخنش را قطع نمی کرد. هیچ  حاجتمندی را مأیوس باز نمی گرداند. در حضور مهمان به پشتی تکیه نمی داد و پای خود را دراز  نمی کرد. هرگز به غلامان و خدمه دشنام نداد و با آنان می نشست و غذا می خورد. شبها کم می خوابید  و قرآن بسیار می خواند. شبهای تاریک در مدینه می گشت و مستمندان را کمک می کرد. نظافت را در  هر حال رعایت می کرد و عطر بسیار بکار می برد. عادتاً جامه ارزان و خشن می پوشید ولی در  مجالس و برای ملاقاتها و پذیرائیها لباس فاخر در بر می کرد. غذا را اندک می خورد و سفره اش  رنگین نبود. در هر فرصتی مردم مسلمان را به وظایف خود آگاه می کرد.....

 

علل تحمیلی ولایتعهدی به امام رضا (ع):

الف) پس از قتل امین، برادر مأمون، اوضاع عراق و شام سخت آشفته بود و در میان بنی عباس فرد برجسته ای که مورد قبول و رضایت همگان باشد وجود نداشت. در یمن و کوفه و بصره و بغداد و ایران  عامه مردم از زمان منصور به بعد آن انتظاری را که از خلافت بنی عباس داشتند در نیافتند زیرا مردم تشنه عدل و داد و اسلام واقعی بودند. از این رو چشمها و دلها نگران و منتظر خاندان علی (ع) بودند و امیدها و آرزوهای خود را به افراد برجسته و متقی این خاندان بسته بودند. فضل و  مأمون ........ با مشاهده اوضاع نابسامان شهرهای مهم و شورش مردم (مانند قیام ابوالسرایا در  کوفه و علوی دیگر در یمن) به این نکته پی برده بودند و می خواستند با انتخاب فرد برجسته و  ممتازی از خاندان علی به ولیعهدی رضایت مردم را به خود جلب کنند و پایه های خلافت مأمون را  مستحکم سازند به همین جهت مأمون در سال 200 ق بنا به گفته طبری رجا بن ابی الضحاک و فرناس  خادم (در بعضی از روایات شیعی یا سر خادم) را به مدینه فرستاد تا علی بن موسی بن جعفر (ع) و  محمد بن جعفر (عموی حضرت رضا ع) را به خراسان ببرند.

ب) در روایات شیعه آمده است که مأمون به حضرت رضا (ع) نوشت تا از راه بصره و اهواز و فارس به خراسان بروند نه از راه کوفه و قم و دلیل این امر را کثرت شیعیان در کوفه و قم ذکر کرده اند زیرا مأمون می ترسید که شیعیان کوفه و قم به دور آن حضرت جمع شوند. این مؤید آن است که عامل فراخواندن حضرت رضا (ع) به خراسان عاملی سیاسی بوده است و مأمون می ترسیده است که کثرت شیعیان در کوفه و قم سبب شود که آن حضرت را به خلافت بردارند و رشته کار بکلی از دست مأمون خارج گردد.

 

حدیث سلسله الذهب:

مشهور است که به هنگام ورود حضرت رضا (ع) به نیشاپور طالبان علم و محدثان دور محفه (بارگیر بی قبه، از ادوات سفر برای بار نهادن در آن / فرهنگ دهخدا) آن حضرت که بر استری نهاده بود جمع شدند. و از ایشان خواستند که حدیثی بر آنها املا فرماید. حضرت حدیثی بطور مسلسل از آباء طاهرین خود رسول الله (ص) و جبرئیل از قول خداوند روایت کرد که «کلمه لا اله الا الله حصنی و من دخل  حصنی امن من عذابی» یعنی کلمه توحید با لا اله الا الله حصار و با روی مستحکم من است و هر که بدرون حصار من رفت از عذاب من در امان مانده. این حدیث به جهت مسلسل بودن آن از ائمه  اطهار (ع) تا حضرت رسول (ص) به سلسله الذهب معروف شده است. و درباره اینکه چرا آن حضرت  این حدیث را املا فرمود باید گفت که آن نوعی دعوت به وحدت کلمه و اتفاق بوده است زیرا اساس و  مدخل آن این کلمه است که معتقدان به خود را از هرگونه تشویش و عذابی در امان می دارد و مسلمانان باید با توجه به آن در درون حصار و باروی اسلام از اختلاف کلمه بپرهیزند و مدافع آن حصن در برابر تهاجم خارجی باشند و از دشمنی و مخالفت بر سر مسائل فرعی دوری گزینند.

 

شرایط پذیرش ولایت عهدی از سوی امام رضا (ع) و مذاکرات بعمل آمده:

..... امام رضا (ع) پس از نیشاپور به طوس و از آنجا به سرخس و سپس به مرو که اقامتگاه مأمون بود رفت. به روایت عیون اخبار الرضا (2/149) مأمون نخست به آن حضرت پیشنهاد کرد که خود  خلافت را قبول کند و چون آن حضرت امتناع کرد و در این باب مخاطبات زیاد میان ایشان رد و بدل گردید سرانجام پس از دو ماه اصرار و امتناع ناچار و لایتعهدی را پذیرفت به این شرط که از امر ونهی و حکم و قضا دور باشد و چیزی را تغییر ندهد، علت مقاومت امام این بود که اوضاع را پیش بینی می کرد و بر او مسلم بود رجال دولت که عادت به لا ابالی گری و درازدستی عهد هارون الرشید کرده اند زیر بار حق نخواهند رفت و او قادر به انجام قوانین الهی نخواهد بود. مأمون پس از آن که آن  حضرت ولایتعهدی را پذیرفت امر کرد تا لباس سیاه که شعار عباسیان بود ترک شود و در باریان و  فرماندهان و سپاهیان و بنی هاشم همه لباس سبز که شعار علویان بود بپوشند. خود نیز جامه سبز پوشید و نام امام را زینت بخش درهم و دینار نمود و مقرر داشت که در همه بلاداسلام بر منابر خطبه به نام امام خوانده شود و این به روایت طبری روز سه شنبه دوم رمضان سال 201 ق بود.

 

کاری از سید مسعود مرتضوی

از اعضای شورای دانش اموزی  و

انجمن اسلامی